2- ملاک تقسیم جنبه های چهارگانه فوق، این است که "من" در رابطه با "جز من" - که شامل عالم آفاق (جهان عینی بیرونی) و عالم انفس (جهان درونی) می شود - یا جز من را فرا می گیرد و به آن آگاهی پیدا می کند که به آن رابطه شناخت می کند، و یا جز من را "به وسیله احساس نیرومند هستی یابی درون خود دریافت می کنند که به آن رابطه دریافت می گویند. من انسانی در رابطه با شناخت به وسیله ذهن خود، نسبت به واقعیت ها آگاهی می یابد. اگر پس از این مرحله به "تجرید و حکم و تطبیق و موازنه و ترجیح و گزینش های نظری" بپردازد، و به وسیله احساس برین و تصعیدشده، نوعی تأثر عالی پیدا کند، به مرتبه دریافت نایل می شود.

3- هر انسانی در مسیر حیات خود درمی یابد که موقعیتی عالی تر و کامل تر از وضعیت فعلی خود وجود دارد که اگر برای وصول به آن موقعیت برتر تصمیم بگیرد، در مسیر گردیدن قرار گرفته است. البته در گردیدن انسان، اختیار نقش اساسی دارد.

4- گردیدن تکاملی انسان، بدون شناخت و دریافت وحدت خود با دیگران، امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر، "من" در مسیر تکاملی خود با دیگر "من"ها هماهنگی دارد و گردیدن "من" بدون گرداندن دیگر "من"ها ممکن نیست.

انسانی که در مسیر تکامل قرار می گیرد، نمی تواند نسبت به سرنوشت دیگران بی توجه باشد. درد و رنج و عقب ماندن دیگران از مسیر کمال، برای انسان رشدیافته زجرآور است و وی سعی می کند تا دیگران را به رشد و کمال برساند. خلاصه، هیچ گاه گردیدن انسان بدون تکاپو در راه گرداندن دیگران امکان پذیر نیست. این اصل در روایات اسلامی به صورت زیر بیان شده است:

مَن اَصبَحَ وَ لَم یهتَمَّ بِاُمورِالمُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم "هر کس شب را به سر آورد و اهمیتی به امور مسلمانان ندهد، مسلمان نیست."

5- تقسیم بندی هفت عامل که در ابتدای بحث ذکر آن رفت، بالا به صورت زیر است:

الف - شناخت علمی: عبارت است از ارتباط با واقعیت های جهان به وسیله مشاهده و تجربه.
به طور کلی، شناخت علمی عبارت است از: ارتباط با واقعیات هستی برای فراگیری آن، به وسیله تجارب و مشاهدات و استدلال در موضوعات و روابط و نمودهای محسوس مستقیم یا غیرمستقیم جهان هستی، چه در قلمرو جهان عینی و چه در جهان درونی.

ب - شناخت شهودی: عبارت است از دریافت و تماس مستقیم با واقعیت ها بدون بهره گیری از مشاهده های حسی و تجربی، نظیر حدس های عالی و برخی اکتشاف ها و دریافت حقایق ماورای نمودهای کمی و کیفی و زیبایی های محسوس و معقول. برای نیل به شهود باید از مقدمه ها و راه های مناسب موضوع گذر کرد. به عنوان مثال: برای شهود زیبایی، تماس حسی با نمودهای زیبا ضرورت دارد.
اما این تماس و ارتباط به نحوی نیست که انسان بداند با گذراندن چه مدت از زمان و طی کدامین مقدمات و سپری کردن چه راه هایی، به شهود خاص زیبایی موفق خواهد شد. به عبارت دیگر، شهود خاص زیبایی را مانند یک سنتز که مستند به تفاعل قبلی چند واحد است و یا مانند یک نتیجه قطعی در شکل اول قیاسات منطقی که به طور مستقیم از دو مقدمه صغری و کبری زاییده می شود، نمی توان تلقی نمود.

مذهبی.